بدنیا آمدن ریحانه
ریحانه جون ،عزیزم بذار یه کم از قبل اینکه بدنیا بیایی برات تعریف کنم . زمانی که تو توی شکم مامان بودی ، من و بابا خیلی ذوق داشتیم . تو ماههای آخر هر روز به سیسمونی ها سر می زدیم و چیزایی که نیاز می دیدم می خریدیم . تقریباً اون چیزایی که یادم میاد و مکانش و برات می گم . اولین چیزی که به نیت تو گرفتیم عروسکی بود که الان هم داری عروسک هری از اسباب بازی فروشی مدرسی . بعد دیگه یواش یواش رفتیم کمدسفارش دادیم تو خیابون جمهوری(رنگ چوب و صورتی) و کلی دنبال فرش قشنگ برای اتاقت گشتیم بلاخره تو خیابون فردوسی پیدا کردیم . سرویس غذاخوری چینی اسپیدار از پاساژ اوقاف که الان مغازه اش بسته شده . ساک ...
نویسنده :
مریم محمدی
9:08